کالین فالکنر در سال ۱۹۵۳ در لندن متولد شده است و به عنوان روزنامه نگار و نویسنده در استرالیا زندگی می کند، سلطانه سومین رمان است، خلاصه این داستان ۳۵۰ صفحه ای از این قرار است؛ در قرن شانزدهم، هنگامی که امپراتوری عثمانی در اوج قدرت است، و سلطان سلیمان خان قانونی بر سه قاره و هفت اقلیم حکمرانی می کند، در پشت درهای بسته و دیوارهای بلند توپقاپو سرای ۳۰۰ کنیز در بزرگترین حرمسرای امپراتوری، جدا از دنیای بیرون روزگار می گذراندند. در این جهان بسته زندگی بر اساس قوانین خاص و مستقلی می گذرد. در این «گودال مار» زندگی با نفرت و کینه توزی، توطئه و مبارزات بر سر قدرت عجین است. هنگامی که خرم را که یک دختر تاتار رومی است به حرمسرا می آوردند، زندگی عادی و روزمره حرمسرا به یکباره دگرگون می شود. این زن خیره سر و عصیانگر حاضر نیست مانند دیگران به سرنوشت خود به مثابه کنیز در حرمسرا تن در دهد! و به قوانین جاری تمکین کند. او با تمام قوا و با اراده آهنین می کوشد تا خود را به مرکز قدرت یعنی به کنار سلطان سلیمان برساند. و در این مسیر برای رسیدن به هدف خود به هر وسیله ای متشبث می شود. خرم با مهارت تمام، خود را در قلب سلطان سلیمان جا می کند و توطئه می چیند و هر صدای مخالفی را در گلو خفه می کند. و سرانجام سوگلی خاص سلطان می شود و از محبت و اعتماد کامل وی برخوردار می گردد. قدرت سیاسی خرم در مقابل معتمد سلطان، روز به روز بیشتر می شود و او با هوش سرشار و بی رحمی و قساوت خود، بزودی در جهانی که تا آن روز دنیای ویژه مردان محسوب می شد و زنان را به آن راهی نبود، به قدرت و نفوذ بی نظیری می رسد و سرانجام پس از اعدام دلخراش ابراهیم پاشا وزیر اعظم سلطان، تمام راه ها برای اجرای منویات واقعی او باز می شود … زیرا که خرم اراده کرده است نخستین «سلطانه» دربار عثمانی در تاریخ سیصد ساله این امپراتوری شود. (بیشتر…)