کتاب “مدیریت استراتژی منابع انسانی نوین” بر نقش اساسی منابع انسانی در دستیابی به اهداف سازمانی تأکید می‌کند و بیان می‌کند که چگونه HRM می‌تواند به‌عنوان یک شریک استراتژیک در سازمان‌ها عمل کند. این کتاب به بررسی روش‌های مختلف مدیریت منابع انسانی می‌پردازد و تأکید دارد که استفاده بهینه از این روش‌ها می‌تواند به بهبود عملکرد و افزایش بهره‌وری سازمان کمک کند. این کتاب همچنین به اهمیت فرهنگ سازمانی و نقش آن در رفتار کارکنان و نتایج سازمانی توجه دارد. همچنین، به چالش‌های مدیریت منابع انسانی در سطح جهانی و راهبردهایی برای مقابله با این چالش‌ها می‌پردازد. (بیشتر…)

کتاب «شش» اثر پژمان سرلک به بررسی عمیق مفاهیم وجودی و وضعیت انسان در مواجهه با تغییرات تکنولوژیک و اجتماعی می‌پردازد. این رمان با پرسش‌های فلسفی درباره هویت، انسانیت و وجود خدا آغاز می‌شود و تفاوت‌های انسان دیروز و امروز را به تصویر می‌کشد. نویسنده به تاثیرات منفی پیشرفت‌های تکنولوژیک بر معنای زندگی و ارتباطات انسانی اشاره می‌کند و از بحران‌های روحی و معنوی که افراد در دنیای مدرن تجربه می‌کنند سخن می‌گوید. همچنین، انتقادی به فساد اجتماعی و از دست رفتن ارزش‌های اخلاقی در جوامع مدرن، به‌ویژه ایران، دارد و نقش رهبران فاسد در این زوال را مورد بررسی قرار می‌دهد. (بیشتر…)

هر روز نویسنده شدن آسان‌تر، و انتشار مطلب در رسانه‌هایی که هر روز گسترده‌تر می‌شود، هم آسان‌تر می‌شود. نویسنده اگر نویسنده باشد و مطلب تکراری نباشد و آن را از جای دیگر برداشت نکند باید مواظب باشد به دام هرزه‌نگاری نیفتد. در بهترین حالت، او به روزنامه‌نگار تبدیل می‌شود؛ اما اگر به فکر ارتقای خودش باشد به حقیقت‌نگاری می‌رسد. در حالیکه روزنامه‌های روزی‌اندیش به فکر درآمد هستند حقیقت‌نگاران به کیفیت و محتوا فکر می‌کنند. بزرگ‌ترین خدمتی که تشکل‌های روزنامه‌نگاری می‌توانند انجام بدهند فراهم کردن فرصتی برای دیدار اعضای خود با حقیقت‌نگاران است. (بیشتر…)

پیدایش کاریکلماتور
واژه کاریکلماتور برای اولین بار در ۲۱ خرداد ۱۳۴۶ توسط احمد شاملو بر روی آثار پرویز شاپور در مجله خوشه نام‌گذاری شد . این کلمه از واژه کاریکاتور + کلمه ساخته شده است و منظور اصلی این قالب همان کاری که کاریکاتوریست در عالم نقاشی و طرح انجام می دهد حالا قرار است نویسندگان آن را با کلمات انجام دهند. (بیشتر…)

روزگار سخت، نام دهمین رمان چارلز دیکنز نویسنده انگلیسی است که در سال ۱۸۵۴ منتشر شد. این اثر حاصل مشاهدات نویسنده دربارهٔ وضع صنعت در شهر منچستر و پرستون و زندگی کارگران و روابط شان با کارفرمایان است. (بیشتر…)

کتاب «من دانای کل هستم»، مجموعه داستان‌های کوتاه از مصطفی مستور است که در سال ۱۳۸۲ و با نثری روان به نگارش درآمده است.

گفتم: «گوش کن! وقتی داری یک فیلم تکراری تماشا می‌کنی در آن وضعیت تو نسبت به ماجرای فیلم دانای کل هستی. یعنی تمام وقایع رو با جزئیات کامل می‌دونی. سؤال من این است که دانستن، و دانای کل بودن تو چه تأثیری در ماجرا داره؟ اگه قرار باشه در فیلم کسی کشته بشه دانستن تو ذره‌ای مانع مرگش نمی‌شه. می‌شه؟»

(بیشتر…)

عشق و یک دروغ، رمان عاشقانه‌ای است در مورد یک عشق نافرجام که گذر زمان آن را دستخوش تغییرات می‌کند. روایتی از یک رابطه پرفراز و فرود که نویسنده نه چندان آشنا «مارگریت وست» آن را دستمایه‌ای برای تبلیغ اصول و ارکان اخلاقی و تأثیر آن بر زندگی هر فرد قرار می‌دهد. دختری از طبقه متوسط به نام سیسیلی واتسون، برای گذراندن تعطیلات خود به هتلی ساحلی سفر می‌کند و در آنجا، تصادفا با نجیب زاده‌ای آشنا می‌شود که باعث بوجود آمدن عشقی عمیق میان این دو نفر می‌گردد. رابطه‌ای که با یک دروغ، تبدیل به نفرت و جدایی می‌شود، غافل از آنکه سرنوشت آنها چنان درهم تنیده است که مجددا در مسیر یکدیگر قرار می‌گیرند. (بیشتر…)

سفر به انتهای شب بازتابی منفی‌گرایانه از وضعیت انسان است؛ وضعیتی که در آن رنج، پیری و مرگ تنها حقیقت ابدی است، زندگی برای تهی‌دستان مشقت‌بار و برای ثروتمندان فانی است و تنها شبحی از خوشبختی و پیشرفت در میان انسان‌ها به‌جای مانده است. (بیشتر…)

درباره کتاب عشق و اراده

کتاب حاضر محصول ۳۰ سال تأمل و جستجوی ژرف نویسنده در مورد دو خصیصه بنیادی روح انسان یعنی «عشق و اراده» است. رولو می نشان می‌دهد که زورمندان در طول تاریخ و به‌ویژه سرمایه‌داری جهانی در قرون اخیر با پشتوانه نگاه مادی غرب، کمر به نابودی عشق و اراده بسته‌اند.
در نگاه او، عشق و اراده گرچه پیش‌تر موجب رفع مشکلات می‌شدند، امروز خود معضل به حساب می‌آیند. او در این اثر همه لایه‌های عشق و مراتب و جلوه‌های آن را به تفصیل می‌کاود. (بیشتر…)

بهار با همه زیبایی‌هایش در پارک شهر خودنمایی می‌کرد. زندگی رنگ دیگری به خودش گرفته بود، قطرات ریز و پراکنده باران و هوای مرطوب باغ، خاطرات بهارهای گذشته و دور را در مردمی که بی‌هدف در خیابان‌های پارک شهر قدم می‌زدند، به خصوص پا به سن گذاشته‌ها زنده می‌کرد.
کنار پایه یک ستون سنگی که مجسمه‌ای بر بالای آن نصب شده بود پسرکی ژولیده، مضطرب و نگران نشسته بود و اشک می‌ریخت. تخته چهارگوش مخصوص نشانه‌گیری و تیراندازی با عکس‌های کوچک و بزرگ که به سینه تخته بادقت و ظرافت خاصی چسبانده شده بود و خال‌های سبز و قرمز و سیاه که هدف تیراندازان را مشخص می‌کرد، غریب‌وار در کنارش افتاده بود.
پسرک مثل مارگزیده‌ها به خودش می‌پیچید و قطرات اشک روی گونه‌هایش می‌غلتید و در میان هق هق گریه، کلمات درهم جویده و نامفهومی از میان لب‌های کبود و لرزانش خارج می‌شد:
چکار کنم؟ خدا … خداجون … تفنگم … چی بگم؟ به کی بگم؟ خدا … خدا … (بیشتر…)