کانال تلگرام

عضو کانال تلگرام کتاب فارسی شوید

داستان فلفلی و مرد ساحر

بدون نظر

فلفلی را که می‌شناسید؟ همان پسرک روستایی که از بس کوچک و زبر و زرنگ بود به او می‌گفتند فلفلی. آن سال تابستان پدر فلفلی دست او را گرفت و به شهر آورد تا او را به دست استادی بسپارد تا کار و کاسبی یاد بگیرد تا در زندگی به دردش بخورد. ولی به هر دکانی رفتند صاحب دکان حاضر نشد فلفلی را به شاگردی قبول کند.
قناد می‌گفت: این پسر از بس کوچک است می‌ترسم قاطی آب نبات‌ها شده و توی شیشه آب نبات بیفتد.
ترشی فروش می‌گفت: فلفلی از بس شبیه فلفل است می‌ترسم قاطی فلفل‌های توی شیشه ترشی فلفل بیافتد و گم بشود.
سبزی فروش و بقالی و ماست بند هم هرکدام بهانه هایی می‌آوردند. فلفلی و پدرش آن روز به دکان‌های زیادی سر زدند. نزدیک غروب که دیگر داشتند ناامید می‌شدند، به دکانی رسیدند که شباهتی به دکان‌های دیگر نداشت. وقتی داخل شدند مردی را دیدند که ریخت و قیافه عجیبی داشت.
پدر فلفلی بعد از سلام گفت که می‌خواهد پسرش را به دست او بسپارد تا کاری یاد بگیرد. (بیشتر…)

داستان فلفلی و مرد ساحر

دانلود کتاب سه تار موی طلایی

یک نظر

در زمان‌های قدیم پادشاهی زندگی می‌کرد که غیر از شکار هیچ کاری نداشت، یک بار در تعقیب شکار آنقدر رفت که راه و همراهان را در جنگل گم کرد هر چه این طرف و آن طرف زد فایده نداشت! هوا رو به تاریکی می‌رفت سلطان ترسید که در تاریکی خودش شکار جانورهای جنگل شود، از دور سوسوی روشنایی کم رنگی را دید … . (بیشتر…)

دانلود کتاب سه تار موی طلایی

دانلود کتاب خواندنی‌های پندآموز

بدون نظر

این کتاب شامل ۱۷ عنوان داستان و حکایت کوتاه می‌شود که خواندن آنها خالی از لطف نیست؛

لقمان حکیم؛
کسی خواست به سفر رود به لقمان گفت مرا پندی ده تا توشه سفر سازم. گفت: اگر یار خواهی تو را خدای عزوجل و اگر همراه خواهی، کرام الکاتبین و اگر عبرت خواهی دنیا و اگر مونس خواهی قرآن.

حرص؛
یکی از حکما گوید: در دوران بدبختی به شهری رسیدم، دیدم طبیبی به بیمارانش شیوه درمان می‌گفت، پیش رفتم و گفتم: خدا تو را ببخشاید، بیماری مرا درمان کن. طبیب مدتی مرا نگریست سپس گفت: صبر و فروتنی کن و از حرض بپرهیز!

(بیشتر…)

دانلود کتاب خواندنی‌های پندآموز

دانلود کتاب قصه ما به سر رسید

یک نظر

کتاب «قصه ما به سر رسید»، مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه «محمد علی جمال زاده» و چند ترجمه از او که با این عناوین به چاپ رسیده است. شیران روبه مزاج، خاک حاصل‌خیز، ماجرای دهشتناک قلعه، صیغه و عقدی، بارگاه شاهانه و ترجمه‌هایی از زبان های دیگر.
در هر یک از داستان‌های این مجموعه، نویسنده تصویری هجوآمیز از شیوه تفکر و زندگی گروه‌های مختلف سنتی عرضه می‌کند. مصیبت شعر دیمی، ملای شاعر، خیاط شاعر و حامی شاعر نمونه‌ای از داستان‌های این مجموعه هستند که با نگاهی به تفکر و زندگی جامعه سنتی ایران به رشته تحریر در آمده‌اند. در انتهای کتاب زندگی، احوال و آثار محمد علی جمال زاده به قلم ایرج افشار نیز فهرست اهم مقالات جمال زاده در زمینه تحقیقات ایرانی و چند نوشته کوتاه دیگر به چاپ رسیده است. (بیشتر…)

دانلود کتاب قصه ما به سر رسید

دانلود کتاب داستان های کوتاه و آموزنده

۲ نظر

کتاب حاضر مجموعه ای با بیش از ۱۸۰ داستان زیبا و پندآموز نوشته حسین صدیقی چافجیری می باشد؛
برای نمونه به یکی از داستان های کوتاهی که در وصف معلم و تلاش های او آمده است می نویسیم:
یکی از دانشجویان دکتر حسابی به ایشان گقت: شما سه ترم است که مرا از این درس می اندازید! من که نمی خواهم موشک هوا کنم، می خواهم در روستایمان معلم شوم.
دکتر جواب داد: تو اگر نخواهی موشک هوا کنی و فقط بخواهی معلم بشوی قبول، ولی هرگز نمی توانی به من تضمین بدهی که یکی از شاگردانت در روستایتان نخواهد موشک هوا کند. (بیشتر…)

دانلود کتاب داستان های کوتاه و آموزنده

دانلود کتاب داستان های جوانمردان

یک نظر

نویسنده کتاب در مقدمه ذکر کرده است؛
کتاب های زیادی با موضوع «داستان» نوشته می شوندکه بعضی از آن ها طولانی و حتی بصورت کتابی در چند جلد تألیف شده است و بعضی دیگر بسیار مختصر است که خواننده ذوق خواندن چنین داستان را در خود نمی یابد و از طرفی به جهت طولانی بودن آن حوصله ادامه داستان را از دست می دهد. (بیشتر…)

دانلود کتاب داستان های جوانمردان

دانلود داستان های بهرنگ

بدون نظر

صمد بهرنگی (زاده ۲ تیر ۱۳۱۸، متوفی ۹ شهریور ۱۳۴۷)، معروف به بهرنگ، داستان ‌نویس، محقق، مترجم، و شاعر ایرانی بود. معروف ‌ترین اثر او داستان ماهی سیاه کوچولو است، او همچنین تألیفاتی در مورد نحوه آموزش زبان فارسی در آذربایجان و تحقیقاتی در مورد ادبیات شفاهی آذربایجان دارد، کتاب پیش رو نیز مجموعه داستان هایی از همین نویسنده می باشد؛ موش گرسنه، پسرک لبو فروش، پیرزن و جوجه طلایی اش، سرگذشت دانه برف، دوگربه روی دیوار، ماهی سیاه کوچولو. (بیشتر…)

دانلود داستان های بهرنگ

داستان قلمرو دزدان

یک نظر

سرزمینی بود که همه مردمش دزد بودند! شبها هر کسی شاه کلید و چراغ دستی دزدی اش را برمی داشت و می رفت به دزدی خانه همسایه اش. در سپیده سحر باز می گشتند، به این انتظار که خانه خودش هم غارت شده باشد! و چنین بود که رابطه همه با هم خوب بود و کسی هم از قاعده نافرمانی نمی کرد. (بیشتر…)

داستان قلمرو دزدان

داستان آفتاب پرست و رنگین کمان

بدون نظر

سال ها پیش آفتاب پرست خودخواه و مغروری سایر حیوانات را تنها به این خاطر که نمی توانستند رنگ خود را چون او تغییر دهند، ریشخند می کرد! او تمام روز با خود می گفت: «چه زیبایم من! هیچ حیوانی به شکوه و جلال من وجود ندارد!» همه حیوانات رنگ های زیبای او را تحسین می کردند، ولی اخلاق زشت و فخرفروشی اش را نه! روزی آفتاب پرست از دشتی می گذشت که ناگاه باران شروع به باریدن کرد، (بیشتر…)

داستان آفتاب پرست و رنگین کمان