داستان درمورد شیده ۲۵ سالس که شوهرش بهش خیانت کرده و طلاق گرفته! داستان اصلی از جدایی شروع می‌شه که یکی از آشناهاشون به خواست پدرش میاد که یه مدتی پیش اینا بمونه … .
اولش که پراز کل‌کله ولی آخرش کلا دور از انتظاره. (بیشتر…)

دو روز بعدی، چون به خاطر حال رعنا روزها بیرون نمی رفتیم، سخت می گذشت، ولی برعکس شب ها که کنار شومینه تا نیمه شب می نشستیم و از گذشته ها حرف می زدیم، با شوخی های حسام و یاد آوری خاطرات بچگی هایمان، که حالا شیرینی اش را بیش تر از هر زمانی احساس می کردیم، با زوایای مختلفی از روح یکدیگر آشنا می شدیم که تا به آن روز برایمان پنهان بود، مثلا من برای اولین بار آنجا شنیدم که زمانی حسام هم شعر می گفته و از رعنا برای تصحیح آنها کمک می گرفته، رعنا به جای من گفت: قبلا هر بار چیزی در این مورد شنیده بودم و به شوخی بود و من هم شوخی بودن آن را باور کرده بودم و حالا شنیدن این حرف آنقدر برایم عجیب بود که حسام با اعتراض گفت: چیه؟! چرا این جوری نگاه میکنی؟! رعنا به جای من گفت: خب براش عجیبه حسام با لحنی بامزه گفت: چی؟! قیافه من یا شعر گفتنم؟! (بیشتر…)

توضیح نویسنده: این کتاب مجموعه داستانک ها و متون رمانتیکی است که آن ها را جمع آوری کرده ام. با توجه به اینکه دوستان دیگری هم به این نوشته های علاقمند شدند، تصمیم گرفتم که آن ها را به شکل یک کتاب الکترونیکی، دربیاورم و هرگاه نوشته جدیدی به دستم برسید به آن اضافه کنم. هرجا که از نام و نشان نویسنده خبر داشته ام در زیر داستان آورده ام، اما گروهی هم هستند که از نویسنده آن ها بی خبرم. منابع اصلی من در این نوشته ها: ستون داستانک روزنامه همشهری، کتاب هفده داستان کوتاه، و … می باشند. (بیشتر…)