دانلود رمان عقرب روی پلههای راه آهن اندیمشک یا از این قطار خون میچکد قربان
کمی آن طرفتر کنار کُناری دژبانی با باتوم میکوبید توی سر سربازی که به زانو نشسته بود، میکوبید توی سر سربازی که به زانو نشسته بود، میکوبید میکوبید میکوبید توی سر سربازی که روی زمین افتاده بود …
خون از زیر کلاه سرباز راه افتاد و آمد، آمد، آمد تا رسید به پلهها و از پلهها بالا آمد و روی پله چهارم جلوی پای او متوقف شد. عقرب تکانی خورد و جلوتر رفت و لبۀ خون ایستاد.
نگاهی به رمان «عقرب روی پلههای راه آهن اندیمشک یا از این قطار خون میچکد قربان» (حسین مرتضائیان آبکنار)
ژانر اثر دفاع مقدس و یا جنگی است. این رمان موفق به کسب جوایز متعدد ادبی از جمله بهترین رمان اول دوره هفتم جایزه گلشیری، بهترین رمان هشتمین دوره جایزه مهرگان ادب و متفاوت ترین رمان سال از بنیاد واو گردید. این رمان همچنین به فرانسه ترجمه شده است و در بازار کتاب اروپا و آمریکای شمالی عرضه شد.
مرتضی پسری است که در اوخر جنگ ایران و عراق از خدمت سربازیاش تسویه میکند و میخواهد به تهران برگردد.
سبک داستان: مدرن. البته داستان یک ماجرای رئال است اما با تصاویر اغراق شده و سورئال. حتی با شخصیتهای سورئال هم رو به رو میشویم. مثلا راننده آیفا و یا تصاویر اغراق شده در فصل پنج. از چند جهت داستان به سمت سبک پست مدرن میرود؛
۱. آن قسمت از داستان که مربوط به خوابهای او یا خارج از عالم هوشیاری است که جملات پشت سر هم و بدون علایم نگارشی و گاهی با افعال اشتباه آورده شدهاند.
۲. آن قسمت که در قهوه خانه در فصل هفت، صدای رادیو پخش میشود و جملاتی نامفهوم بیان میشود که ممکن است اشاره به این داشته باشد که رسانهها خیلی دورتر از آنچه واقعا در جهان اتفاق میافتد را انعکاس میدهند.
۳. ما به شکلی در رمان با تصاویری کاملا واقعی، همانطور که خود نویسنده در اول کتاب گفته «تمام صحنههای این رمان واقعی است» روبرو میشویم و انگار در اخباری که از رادیو پخش میشود خبری از این واقعیتها نیست. (نظریه بودریار – وانمودگی)
۴. از نظر من در این رمان فرم بر محتوا غالب است و یا حداقل نقش مهمی دارد چون ما با محتوایی خاص روبرو هستیم. به شکلی سنت شکنی در نوع نگاه به جنگ ایران و عراق و یا نوعی اسطوره زدایی از یک باور عام به نام دفاع مقدس. اما باز فرم غلبه دارد.
شخصیت: مرتضی هدایتی. شاید بتوان گفت ما در طول داستان انگار با سایهای از مرتضی به نام سیاهم همراهیم. پسری که زبانش میگیرد و به علت اینکه یک بار فرار کرده هنوز خدمتش تمام نشده. این دو شخصیت به نوعی با هم تلفیق شدهاند و شخصیت مرتضی را تشکیل میدهند. سیاه میتواند روح مرتضی باشد. چیز دیگری که مدام همراه مرتضی است انفرادی است که میتواند نماد تمام تعلقات مرتضی باشد. پردازش شخصیتی سایه مانند از سیاوش شخصیت پردازی این داستان را به داستانهای پست مدرن شبیه میکند. آنجا که در داستانهای پست مدرن با شخصیتهایی واضح روبرو نمیشویم بلکه شخصیتها سایه و یا سوژه هستند.
راوی: سوم شخص محدود.
به جز فصل هجده که در این فصل از دوم شخص [تو] راوی استفاده میشود. آنجا که این دو بعد شخصیت از هم جدا میشوند. سیاه که همان روح باشد میماند و مرتضی همراه انفرادیاش به تهران برمیگردد. اسم چند تکه رمان هم با داستان که ساختاری چند تکه دارد هماهنک است. به نظر من آنچه این داستان را خاص کرده محتواست و نه فرم. در واقع ژانر این اثر ضد جنگ است. نشان دادن رزمندگان به عنوان انسانهایی زمینی و نه اسطورهای که مثل همه از مرگ و یا جنگ میترسند. فرار میکنند، خود خواهند و یا حتی مواد مصرف میکنند به دور از تصویرهای مزورانه معنوی … .
اسم داستان برای من بسیار مجهول است و تعریف منسجمی ندارم جز اینکه عقرب شاید نماد بدی باشد به معنای جنگ هرچند تا حدی اسم داستان در فصل هشتم تشریح میشود (حرکت یک عقرب در یک دایره) و شاید نشانی از سرگردانی … درهر حال خواندش را توصیه میکنم شاید شما پنجره دیگری به نگاه من باز کنید.
سعیده سعیدی
نام مؤلف/گردآورنده: حسین مرتضائیان آبکنار
تعداد صفحات: 86 صفحه
دانلود رمان عقرب روی پلههای راه آهن اندیمشک