دانلود کتاب تاریخ فلسفه
فایده فلسفه
در فلسفه لذتی وجود دارد حتی در سراب بیابانهای علم ماوراء الطبیعه جذب و کششی هست. هر طالب علمی این معنی را تا هنگامی که ضروریات قاطع حیات مادی او را از مقام بلند اندیشه به سرزمین پست مبارزه اقتصادی فرود نیاورده است، درک میکند. به قول افلاطون: فلسفه آن «لذت گرامی و گرانبها» است. اغلب ما در بهار عمر خویش روزهای طلایی را گذراندهایم که در آن معنی قول افلاطون را درک کردهایم در آن روزها، عشق به یک حقیقت ساده آمیخته با اشتباه برای ما از لذائذ جسمانی و آلودگیهای مادی خیلی برتر بود. ما همواره در خود یک ندای مبهمی میشنویم که ما را به سوی این نخستین عشق به حکمت میخواند.
اعتراض به فلسفه
بعضی از خوانندگان سخت گیر ممکن است اعتراض کنند که فلسفه همچون شطرنج بیفایده و مانند جهالت تاریک و مثل خوشی بیثمر است. سیسرون گفته است: «هیچ چیز پوچ و بی معنی نیست که در کتب فلسفه پیدا نشود». بدون تردید فیلسوفانی هستند که همه اقسام حکمت را دارا میباشند به جز عقل سلیم و بسا پروازهای فلسفی که نتیجه رقت و انبساط هوای مجاور بوده است. در این سفر که در پیش داریم باید تصمیم بگیریم که جز در بنادر روشن و پرنور قدم نگذاریم، از آبهای تیره و گل آلود ماوراء الطبیعه و دریاهای پر سر و صدای مباحثات الهیات برحذر باشیم. آیا در حقیقت، فلسفه بیحاصل است؟ به نظر میرسد که علم دائما در پیشرفت است و حال آنکه فلسفه قلمرو خود را از دست میدهد. ولی این امر فقط بدان جهت است که فلسفه وظیفهای سنگین و خطرناک دارد و آن عبارت است از حل مسائلی که هنوز ابواب آن به روی روشهای علوم باز نشده است، مانند مسائل خیر و شر، زیبایی و زشتی، جبر و اختیار و مرگ و زندگی. همینکه فلسفه یک میدان بحث و بررسی معلومات دقیق با قواعد صحیح در دسترس میگذارد علم به وجود میآید. هر علمی مانند فلسفه آغاز میشود و مانند فن، پایان میپذیرد، با فرضیهها بیرون میآید و با عمل جریان پیدا میکند. فلسفه تعبیر فرضی مجعول است (چنانکه در ماوراء الطبیعه دیده میشود) و یا تعبیر فرضی اموری است که به درستی و چنانکه باید هنوز معلوم نشده است (همچنانکه در علم الاخلاق و فلسفه سیاسی مشاهده میگردد) فلسلفه نخستین شکافی است که در حصار حقیقت رخ میدهد. علم سرزمین تسخیر شدهای است که در ماورای آن، مناطق آرامی وجود دارد و در آن علم و هنر، جهان ناقص و شگفت انگیز ما را بنا میکنند. فلسفه ساکن و متحیر به نظر میرسد ولی این امر از آن جهت است که وی ثمرات پیروزی خود را به فرزندان خود یعنی علوم واگذار کرده است وی راه خود را به سوی مجهولات و سرزمینهای کشف نشده ادامه میدهد و در این کار اشتهای ملکوتی سیری ناپذیر دارد.
فرق علم و فلسفه
اگر بخواهیم از روی اصطلاحات سخن بگوییم باید بگوییم که علم وصف تحلیلی است و فلسفه تعبیر ترکیبی، علم میخواهد کل را به جزء خود تقسیم کند و بدن را به اعضاء آن تجزیه نماید و تاریکی جهل را به روشنی مبدل سازد. علم درباره ارزش و امکانات مطلوب اشیاء بحث نمیکند و از شرح مجموعه اشیاء و غایات آن سخن نمیراند فقط خود را به نشان دادن حقیقت اشیاء و اعمال فعلی آنها خرسند میسازد، وی گاههای خود را به نحو قطعی به طبیعت و نتایج واقعی اشیاء محدود میدارد. عالم مانند طبیعت در شعر تور گنیف بیطرف است او به پای یک کیک و کوششهای خلاقانه یک نابغه به یک اندازه علاقمند است ولی وصف یک امر برای فیلسوف کافی نیست. او میخواهد ارتباط آن را با تجربه به طور کلی ثابت کند و از این راه معنی و ارزش آن را درک نماید. اشیاء را به یک ترکیب قابل فهم جمع میکند و می خواهد بیش از پیش قطعات ماشین عظیم جهان را که با تجزیه و تحلیل عالم از هم تفکیک شده، سوار کند. علم راه هلاک و نجات را به ما میآموزد. به تدریج نسبت متوفیات را کمتر میکند ولی در جنگ مردم را قتل عام میکند. فقط حکمت (که عبارت است از امیال و شهوات تنظیم شده در پرتو تجربه) است میتواند بگوید که چه وقت باید کشت و چه وقت باید نجات داد. علم عبارت است از مشاهده نتایج و تحصیل وسائل. فلسفه عبارت است از انتقاد و تنظیم غایات و چون امروز کثرت وسایل و اسباب آلات با تعبیر و ترکیب ایدهآلها و غایات متناسب نیست، زندگی ما به فعالیت پر سر و صدا و جنون آمیز تبدیل شده است و هیچ معنایی ندارد. ارزش یک امر بسته به میل ماست و کمال آن در ربط آن به یک نقشه و یا یک کل است.
علم بدون فلسفه مجموعه اموروی است که نما و ارزش ندارد و نمیتواند ما را از قتل و کشتار حفظ کند و از یأس و نومیدی نجات بخشد. علم دانستن است و فلسفه حکمت و خردمندی است.
اقسام فلسفه
به طور صحیح و مشخص، از فلسفه پنج قسم بحث میشود: منطق، علم الجمال، اخلاق، سیاست، علم ماوراء الطبیعه؛
منطق، مطالعه در روش مطلوب غایی اندیشه و بحث است مشاهده و درون بینی قیاس و استقراء فرض و تجربه تحلیل و ترکیب صور فعالیت انسانی هستنند که منطق میخواهد آن را تهیه و تنظیم کند این امر برای اغلب ما خشک و بیحاصل است ولی با این همه پیشرفتهایی که در روش تفکر و مباحثات نصیب مردم شده است از حوادث مهم تاریخ فلسفه محسوب میشود.
علم الجمال مطالعه شکل ایدهآل زیبایی و فلسفه هنر است. اخلاق مطالعه در رفتار کمال مطلوب است و علم خیر و شر و علم حکمت عملی و به قول سقراط علم اعلی است. سیاست بحث در تشکیلات ایده آل اجتماع است (و چنانکه میگویند فن به دست آوردن قدرت و حکومت و نگاهداری آن نیست) و بازیگران فلسفه سیاسی عبارتند از حکومت مطلقه، حکومت اشراف، حکومت عامه، سوسیالیسم، آنارشیسم و فمینیسم. بالاخره علم ماوراء الطبیعه (که به مشکلات زیادی برخورد میکند زیرا مانند سایر اقسام فلسفه کوشش در راه تنظیم واقعیات در پرتو ایدهآل نمیباشد) بحث در حقیقت باز پسین کلیه اشیاء است یعنی طبیعت واقعی ماده (علم الوجود) و روان (روانشناسی متافیزیک) و نسبت روح و ماده در ادراک و معرفت (بحث درباره معرفت انسانی).
چنین است اجزای فلسفه، ولی در حال تفکیک است و زیبایی و لطف خود را از دست میدهد. ما آن را در کلمات بیجان، تجریدات و انتزاعیات مطالعه نخواهیم کرد، بلکه در شکل زنده نابغه مورد بحث قرار خواهیم داد. هم از فلسفههای مختلف و هم از فلاسفه سخن خواهیم راند … .
سرفصلها؛
– افلاطون
– ارسطو و علم یونان
– فرنسیس بیکن
– سپینوزا
– ولتر و روشنای های فرهنگ فرانسه
– ایمانوئل کانت و مسلک اصالت تصور (ایدهآلیسم) آلمان
– شوپنهاور
– هربرت سپنسر
– فردریک نیچه
– حکمای معاصر اروپا برگسون، کروچه، برتراندراسل
– حکمای معاصر امریکا: سانتیانا، جیمس، دیوی
مشخصات کتاب؛
نام مؤلف/گردآورنده: ویل دورانت، ترجمه: عباس زریاب خوئی
تعداد صفحات: ۴۹۴ صفحه
لینک دانلود مستقیم
لینک دانلود کمکی