دانلود کتاب قصه ما همین بود
سالها پیش که پدربزرگها و مادربزرگها، بچهها را پای کرسی جمع میکردند و برایشان قصه میگفتند، آخر کار نفسی میکشیدند و میگفتند:
«قصه ما به سر رسید، کلاغه به خونهش نرسید».
یا میگفتند:
«بالا رفتیم هوا بود، پایین آمدیم زمین بود، قصه ما همین بود».
بچهها فکر میکردند دیگر قصههای قصهگو تمام شد؛ ولی دوباره شبی از راه میرسید و وقت گفتن قصهای و حکایتی.
حالا هم شما پیش روی خودتان کتابی دارید با هفت قصه.
قصههایی با همان شکل قصههای پدربزرگها و مادربزرگها. این قصهها طوری نوشته شدهاند که شما هم بتوانید آنها را بخوانید و هم برای دیگران تعریف کنید.
دو قصه «صیاد و پلنگ» و «صیاد و دو مرغ پرطلایی» بازنویسی دو حکایت منظوم از مثنوی طلاقدیس است. قصه «بقال و رفیق نابکار» هم از کتاب فرج بعدالشده بازنویسی شده است. قصه «حکیم و تاجر» هم نتیجه بهرهای است که از یکی از حکایات کوتاه و منظوم هفت اورنگ جامی گرفته شده است.