دانلود کتاب کیمیاگر
این رمان درباره چوپانی اسپانیایی به نام سانتیاگو است که زادگاهش را در اندلس ترک میکند و به شمال آفریقا میرود تا گنجی مدفون را در حوالی اهرام مصر پیدا کند. در این راه، با زنی کولی، مردی که خودش را پادشاه میداند، و یک کیمیاگر آشنا میشود و عاشق فاطمه، دختر صحرا میشود. همه این افراد، سانتیاگو را در مسیر جستجویش هدایت میکنند. هیچ کس نمیداند این گنج چیست و آیا سانتیاگو میتواند بر موانع راهش در صحرا غلبه کند؟ یا اینکه … .
بخش اول
پسرک «سانتیاگو» نام داشت. هوا گرگ و میش بود که به همراه گوسفندانش به کلیسایی متروک رسید. سقف کلیسا از مدتها پیش فرو ریخته و درخت چنار بزرگی در محلی که قبلا از آن برای ظروف مقدسه استفاده میشد، روئیده بود.
تصمیم گرفت شب را آنجا بیتوته کند. همه گوسفندان را از در مخروبه وارد کیسا کرد و با چند تیر و تخته در را مسدود نمود تا در طول شب گوسفندی خارج نشود. در آن منطقه اثری از گرگ پیدا نمیشد، اما یک شب که یکی از گوسفندانش از گله جدا مانده بود تمام روز بعد را مجبور شد صرف جستجوی آن حیوان کند. زمین را با کتش جارو کرد و دراز کشید و کتابی را که اندکی پیش به اتمام رسانده بوده بالش خود قرار داد. با خود گفت: «باید کتابهای قطور تری را برای خواندن شروع کنم زیرا هم مطالعه آنها مدت زمان بیشتری طول میکشد و هم بالشهای راحتتری خواهند بود».
وقتی از خواب بیدار شد هوا هنوز تاریک بود. نگاهی به بالا انداخت و توانست از میان شکاف سقف نیمه ویران کلیسا ستارگان درخشان را نظاره کند. با خود اندیشید: «کاش کمی بیشتر میخوابیدم. دوباره همان رؤیای هفته پیش را دیده بود و باز هم مثل دفعه گذشته، قبل از تمام شدن رؤیا از خواب بیدار شده بود. از جای خود بلند شد و چوبدستیاش را برداشت و شروع به بیدار کردن گوسفندانی که هنوز خواب بودند، کرد. دریافته بود به محض اینکه بیدار میشود بیشتر گوسفندان هم به جنب و جوش میافتند، گویی انرژی اسرارآمیزی زندگی او را به زندگی گوسفندانش که دو سال تمام از پی او به دنبال آب و غذا در چراگاهها روان بودند، پیوند میداد. زیر لب گفت: «آنها آنقدر به من عادت کردهاند که زمان خواب و بیداری من را کاملاً میدانند. پس از کمی تأمل دریافت که ممکن است قضیه جور دیگری باشد! یعنی او به زمان خواب و بیداری گوسفندانش عادت کرده است با این حال، بعضی از گوسفندان بیشتر طول میکشید که بیدار شوند. با چوبدستیاش تک تک آنها را تکان داد و به نام صدا زد. بر این باور بود که هر چه میگوید، گوسفندانش میفهمند. بارها قسمتهای جالب کتابها را برای گوسفندانش خوانده بود یا از تنهایی یا خوشحالی یک چوپان در دشت و کویر برای آنها حرف زده بود. گاهی هم در مورد چیزهایی که در روستاهای سر راهش دیده بود برایشان تعریف میکرد. اما در چند روز اخیر فقط در یک مورد با آنها حرف زده بود؛ «آن دخترک». دختر جوان فرزند مرد بازرگانی بود و در روستایی زندگی میکرد که تا آنجا چهار روز راه بود. مرد جوان فقط یکبار و آن هم پارسال آنجا بود. مرد بازرگان مغازه پارچه فروشی داشت و برای اینکه کسی سرش را کلاه نگذارد مایل بود که پشم گوسفندان در حضور خودش چیده شود. یکی از دوستان پسرک نشانی مغازه را داده بود و او هم سال گذشته گوسفندانش را به آنجا برده بود … .
مشخصات کتاب؛
نام مؤلف/گردآورنده: پائولو کوئلیو
تعداد صفحات: ۱۵۴ صفحه
-
از شما واقعا ممنون که دانلود رایگان کتابها را میگذارید
-
اگر مقدورتان میباشد کتابهای وین دایر . جول اوستین را برایمان بگذارید برای دانلود
-
-
من خارج از ایران زندگی میکنم و تهیه نسخه فارسی این کتاب ارزشمند برایم مقدور نبود. بسیار سپاس گذارم.
-
سلام
این کتاب عالیه
حتما بخونید -
سلام چرا ناقصه؟؟؟؟اصلا یک سری صفحات نیست
-
با عرض سلام و خدا قوت
خیلی ممنون از سایت خوبتون.
صفحات ۱۴۸ و ۱۴۹ پی دی اف یا همان صفحات ۱۵۵ و ۱۵۶ کتاب کیمیاگر
در فایل پی دی اف موجود نیست.